حرکت جوال ذهن
به نام خدا
حرکت جوال ذهن
کلثوم مقدس آهنگری
تازه از مسجد به خانه آمده ام. برادرم به همراه همسر و دختر کوچکش مشغول جمع کردن وسایلشان هستند تا به شهر خودشان برگردند.
پدرم برای سرگرم کردن برادرزاده ام برایش شعر می خواند. مادرم در جمع آوری وسایل به آن ها کمک می کند. من هم در اتاق دیگری نشسته و مشغول انجام حرکت جوال ذهن هستم.
فصل کار کشاورزی است. متاسفانه به دلیل کمی بارش باران و کمبود آب، در منطقه ما کشاورزان با مشکل آب مواجه هستند و پدرم بنده خدا بعد از نشاکاری، درست و حسابی استراحت نکرده و با آن درد زیاد کمر، مجبور است هر روز یک یا دوبار به شالیزار سر بزند.
بعضی وقت ها خیلی دلم به حالش می سوزد. دعا می کنم خدایا باران رحمتت را بر ما نازل کن!
می خواستم کمی استراحت کنم ولی کارهای ناتمام زیادی دارم از کارهای شخصی ام گرفته تا کارهای حوزه.
برای بدرقه خانواده برادرم و خداحافظی و خوش و بش با برادرزاده باید بروم. پدرم صدایم می زند……
۲۸ اردیبهشت ۹۷_ ساعت ۱۴.۴۸_ اتاق خواب